من همانم که هستم
من قابل ستایشم … تو هم … .
من ستودنیام… تو هم!
یادم باشد که …
من میتوانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشتهخو یا شیطان صفت باشم.
من میتوانم تو را دوست داشته یا از تو متنفر باشم.
من میتوانم سکوت کنم، نادان یا دانا باشم.
چرا که من یک انسانم و این ها صفات انسانی است.
و تو هم به یاد داشته باش …
من نباید چیزی باشم که تو میخواهی، من خودم را از خودم ساختهام.
منی که من از خودم ساختهام آمال من است.
لیاقت انسانها کیفیت زندگی را تعیین می کند، نه آرزوهایشان را.
و من متعهد نیستم که چیزی باشم که تو میخواهی !
و تو هم میتوانی انتخاب کنی که من را میخواهی یا نه!
ولی نمیتوانی انتخاب کنی که از من چه میخواهی!
میتوانی دوستم داشته باشی همین گونه که هستم و من هم.
میتوانی از من متنفر باشی بیهیچ دلیلی و من هم.
چرا که ما هر دو انسانیم و این جهان مملو از انسان ها است.
پس این جهان میتواند هر لحظه مالک احساسی جدید باشد.
تو نمیتوانی برایم به قضاوت بنشینی و حکمی صادر کنی و من هم.
قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروی ماورایی خداوندگار است.
دوستانم مرا همین گونه مییابند و میستایند.
حسودان از من متنفرند و مرا میستایند.
دشمنانم کمر به نابودیم بستهاند و همچنان میستایندم.
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم؛
نه دوستی خواهم داشت، نه حسودی، نه دشمنی و نه حتی رقیبی!
من همانم که هستم،
تو همانی که هستی،
ما همانیم که هستیم.
من قابل ستایشم و تو هم!
پینوشت: نمیدانم این جمله نقل قول از کیست، اما تقلیل کننده چیزی به نام انتظار و یکسان بینی در من شد.