تقویم Memento Mori، ابزاری برای بهتر گذراندن عمر
مارکوس اورلیوس گفت: “شما میتوانید همین الان زندگی را ترک کنید. بگذارید مرگ تعیین کننده این باشد که چه میکنید، چه میگویید و چه فکر میکنید.» موسی گفت: «به ما بیاموز که روزهای خود را بشماریم تا دلی خردمند به دست آوریم.» شکسپیر نوشت: “هر فکر سومی که به سرت میزند باید گور باشد.” موتزارت میگوید: « مرگ، زمانی که از نزدیک به آن توجه کنیم، هدف واقعی وجود ماست.» و تولستوی گفت: “اگر در نظر داشته باشیم که به زودی ناگزیر خواهیم مرد، زندگی ما کاملاً متفاوت خواهد بود.”
بیش از 3000 سال است که افراد مختلف به این موضوع پرداختهاند، اما در بیشتر تاریخ، Memento Mori بیش از یک تفکر، یک تمرین بود. میزهایی با جمجمهها به نمایش گذاشته میشد تا ضرورت زندگی را به مردم یادآوری کنند، روی دیوارها نقاشی هایی از اسکلت، ساعت شنی، شمعهای خاموش، لالههای پژمرده آویزان شده بود تا ضرورت زندگی را به مردم یادآوری کنند، گاهی مدالهای یادبود و کلید ساعت را در جیب خود حمل میکردند تا ضرورت زندگی را به مردم یادآوری کنند.
ضرورت زندگی کردن نه عمر کردن، ضرورت تمرکز بر کیفیت در کمیت.
در ادامهی این نگرشها و سنتهایی که گاها به فراموشی سپرده شده و ما را در باتلاق خیال جاودانگی گیر انداخته، مشتاق بودم که ساخته Daily Stoic را معرفی کنم: تقویم یادگاری موری یا (Memento Mori)
ابتدا بیاید در رابطه با این لغت بیشتر بدانیم
Memento Mori یک عبارت لاتین برای “به یاد داشته باشید که خواهید مرد” است. این یک مفهوم قدرتمند است که می توان در زندگی روزمره خود از آن استفاده کرد تا گذر عمر خود را به طور کامل زندگی کنیم.
این تقویم چگونه کار میکند؟
متوسط طول عمر انسان در حال حاضر 80 سال است. این بدان معناست که زندگی شما (که امیدوارم این طور باشد) از 4160 هفته تشکیل شده است. بنابراین تقویم Memento Mori دارای 4160 خانه است که هر خانه نشان دهنده یک هفته از زندگی شما و هر ردیف نشان دهنده 1 سال از زندگی شما است. با پر کردن هر یک از خانه های این تقویم، نه تنها میبینید که چقدر زندگی کردهاید (یا به قول سنکا، چقدر قبلاً مردهاید)، بلکه میبینید که چقدر زمان (که باز هم امیدوارم این طور باشد) پیش روی شماست.
و البته، هیچ یک از آن خانههایی که باید پر شوند تضمینی مبنی بر این نیستند که فرصت پر کردن خانه بعدی را داشته باشید یا نه، این میتواند آخرین روز شما در این سیاره باشد. هر چند که اگر چیزی به نام مرگ وجود نداشت، شگفتانگیز بود، اما باید از مرگ به عنوان ابزار استفاده کنیم. ما باید از آن به عنوان یک محرک برای حرکت به جلو استفاده کنیم. ما باید از آن به عنوان یادآوری آنچه واقعاً مهم است استفاده کنیم و باید برای این واقعیت که نمی دانیم چقدر زمان داریم، سعی مداوم و همیشگی در بهتر شدن از دیروزمان را داشته باشیم.
از سنکا گرفته تا استیو جابز، لئو تولستوی تا چارلز داروین و … از یادآوری مرگ خود به عنوان ابزاری برای انجام کارهای بیشتر و بهتر در زندگی استفاده می کردند.
آگاهی از مرگ و این که روزی به سوی نیستی خواهیم رفت برای شما ممکن است ترسناک به نظر برسد، اما یک کاتالیزور بسیار مؤثر برای تأمل و تغییر است. همه چیزهایی را که مهم نیستند در چشم اندازی دست نیافتنی قرار میدهد، ترسها را از بین برمیدارد و راهی را برای شما باز میکند تا روی آنچه واقعاً مهم است تمرکز کنید.
رسم پر کردن یک مربع جدید در هر هفته، شما را به لحظه حال سوق میدهد، دیدگاهی بهتر از زندگی در اختیار شما قرار میدهد و به شما انگیزه میدهد تا هفته به هفته بیشتر و بهتر از هفتهای که گذشت اقدام کنید.
درباره خودم بگویم که چند وقتی است که به لطف یک معلم با Memento Mori Calendar آشنا شدهام.
خیلی برایم سخت بود که سایت و یا نسخهای را بتوانم پیدا کنم که با در اختیار قرار دادن تاریخ تولدت خانههای خالی را که از عمرت گذشته را اتوماتیک پر کند تا بتوان از آن خروجی گرفت و در صرف وقت صرفه جویی شود، اما خب چیزی با گشتن سایت های مختلف عایدم نشد.
در انتها یکی از نسخههای خام را تهیه کردم و گاهی که تایم آزاد بیشتری داشتم شروع میکردم به پر کردن خانههای خالی، در نهایت توانستم کل آن خانههایی را که از عمرم گذشته بودند، که معادل 1148 خانه است را پر کنم، این تعداد رقم خیلی بالایی بود و امری چالش برانگیز برای خطا نداشتن و هنگام رنگ آمیزی از خانه خارج نشدن، از آنجایی که تخمین مرگ روی 80 سالگی است 3012 هفته وقت داشتم و دارم برای زندگی کردن (نه گذراندن عمر).
شاید به خودتان بگویید 3012 هفته زمان زیادی است آیا این گونه نیست؟!
زمانی که میخواستم هر 1 سال از عمرم را سیاه کنم (یک ردیف از تقویم) دیدم چه قدر سریع باید از گذشتهای که زمانی حال من بود بگذرم، چیزی که هر یک از ما به آسانی بدست میآوریم و به آسانی مهر ناموجود بودن به آن میزنیم. با پرکردن هر هفته از عمرم از این که امکان یادآوری آنچه که در آن هفته انجام دادم برایم ناممکن بود و این که چگونه آن روزها را گذراندم (احساس بعد از پایان آن برایم چگونه بود) ناراحت بودم، اما چیزی که مدام به من یادآوری میشد این بود که یک هفته دیگر را از دست دادی، یک هفته دیگر از عمرت، مرد.
جالب اینجا بود که پر کردن هر خانه برایم سخت بود، شاید به این دلیل بوده است که زمانهای کمی از عمر فعلیم را زندگی کردم و زمانهای زیادی را صرفا صرف گذراندن زمان و عمر خود کردم، بی آنکه بدانم چه غنیمتی را رایگان یا حتی به زیان عرضه میکنم.
شاخصی که برای من ملموس بود این است که آیا با لبخند و حس خوب به سیاه کردن خانهای که گذشت میپردازی یا با احساس خستگی و ندامت؟!
این تقویم ما را با این حقیقت تلخ روبرو میکند که در عین کوتاه بودن عمر زمان زیادی در اختیار داریم، ما را با مرگ آشنا میکند و به ما میگوید شاید این فرصتی که در اختیارمان قرار گرفته با وجود پایان پذیری و محدود بودن زمانمان دیگر هیچوقت تکرار نشود.
به ما میآموزد عمیقتر زندگی کنیم، عمیقتر ببینیم، عمیقتر احساس کنیم، عمیقتر بخندیم و اشک بریزیم.
در این بین به یاد سخنرانی استیو جابز (بعد از مطلع شدن از داشتن سرطان) برای دانشجویان فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد افتادم که میگفت:
یادآوری اینکه به زودی خواهم مرد، مهمترین ابزاری است که تا به حال با آن روبرو شدهام تا به من کمک کند تا انتخابهای بزرگ زندگیام را سادهتر بگیرم. زیرا تقریباً همه چیز، انتظارات بیرونی، غرور، ترس و شرم از شکست در مقابل مرگ رنگی ندارند و فقط آنچه واقعاً مهم است باقی میماند. یادآوری اینکه قرار است بمیریم بهترین راه است برای جلوگیری از این تلهی فکری که چیزی برای از دست دادن داریم. دلیلی برای گوش ندادن به آوای قلبتان وجود ندارد.
در این جا میتوانید به سخنرانی کامل دسترسی داشته باشید.
ناگفته نماند که نقل قولی از سنکا (Seneca) در زیر تقویم نوشته شده بود که قابل توجه بود، لذا تصمیم گرفتم در زیر بیاورمش:
“It is not that we have a short time to live, but that we waste a lot of it. Life is long enough, and a sufficiently generous amount has been given to us for the highest achievements if it were all well invested. But when it is wasted in heedless luxury and spent on no good activity, we are forced at last by death’s final constraint to realize that it has passed away before we knew it was passing. So it is: we are not given a short life but we make it short, and we are not ill-supplied but wasteful of it… Life is long if you know how to use it.”
Seneca, On the Shortness of Life
خلاصه این که بگویم این تقویم تبدیل به سازنده شعاری در زندگی من شد که گاها سعی در یادآوری آن به خود در طول تمام روزهای باقی مانده از عمر خود دارم این که مرگ اجبار کنندای برای انجام درست قلبی در حال است نه آینده.
هنوز سه چهارم از دفتر عمر من سفید است سوال این است که با چه احساسی قرار است در آینده به سیاه کردن خانههای خالی خود بپردازم؟
پینوشت: پروسپرو میگوید که بعد از هر دو فکر متوالی، فکر بعدی (سوم) درباره قبر او خواهد بود. نمیدانم چگونه کسی میتواند این را به این معنا تفسیر کند که پروسپرو تنها سه فکر ممکن را در سر خواهد داشت. من آن را بیشتر شبیه به این می بینم:
خورشید امروز میدرخشد. من میخواهم برای صبحانه تخم مرغ بخورم. من به زودی میمیرم.
اون تخم مرغ ها خوشمزه بود فکر کنم قدم بزنم من به زودی میمیرم.
نمی دانم آیا کتابخانه کتاب جدیدی را دارد که فلانی به من گفته است. آیا من در این هفته صورت حسابی دارم؟ من به زودی میمیرم.